آگاهی هدف ماست

ما به گرسنگی مغز ها می پردازیم

از كودكي پند پدر و مادر خود را در گوش زمزمه مي‌كردم كه:

«بالاترين عبادت ، خدمت به خلق است»

«مردم را فراموش نكن» ؛ «دل‌هاي شكسته را درياب»

«اين دست‌ها روزي به خاك خواهدرفت ، پس كاش با دستي پر به خاك رود» …

بدين ترتيب كمك رساني به مردم را پابه‌پاي خانواده آموختم وخوشبختانه هنگامي كه زندگي مشترك خود را با همسرم آغاز كردم (سال 1360) اين اعتقاد بارورتر شد به گونه‌اي كه هر دو متعهد گرديديم كه با ساده‌زيستي و به واقع راحت‌زيستي، هميشه با مردم باشيم تا بتوانيم خوشبختي‌مان را با ديگران تقسيم كنيم. جالب آنكه در طول 12 سال اول زندگي مشترك با كمك‌رساني مادی به نيازمندان و گرسنگان، دل خوش از آن بوديم كه شايد كاري كرده ‌باشيم اما به مرور زمان كه بحران‌هاي اقتصادي تشديد شد و فاصله طبقاتي بين مردم رو به فزوني گذاشت بضاعت و توان خود را در برابر اين سيل محرومين و دلشكستگان بسيار ناچيز ديديم و مهم‌تر آنكه بارها و بارها در هنگام كمك‌رساني به محرومين اين خشنودي حاصل مي‌گشت كه فرد يا خانواده‌اي از فقر نجات يافته است؛ اما مي‌ديدم پس از مدت زماني كوتاه آن فرد يا خانواده به دليل نداشتن آگاهي و ضعف فرهنگي، محتاج‌تر و متوقع‌تر گرديده‌اند و همين ناكامي‌ها سبب شد كه به انديشه بيشتر وادار شويم و گرسنگی مغزها را باور كنيم. بنابراین به اين نتيجه رسيديم كه كمك‌هاي مادي باید به موازات كمك‌هاي معنوي صورت گيرد، در غیر اینصورت هرز مي‌رود؟!

از آن زمان بود كه مصمم شديم تا رفع نيازهاي معنوي جامعه را سرلوحه كار خود قرار دهيم؛ اما نکتۀ جالب آن بود که در آغاز راه متوجه شديم كه نه تنها فقرا و مستمندان به كمك‌هاي معنوي و فرهنگي نيازمندند بلكه بسياري از ثروتمندان و متمكنين هم از فقر فرهنگي رنج مي‌برند و با داشتن بسياري از توانمندي‌هاي مادي هنوز نتوانسته‌اند طعم خوشبختی را بچشند؛ و چه بسا رفتارهاي غلط بسياري از آنان كه ناشي از فقر معنوي و فرهنگي‌شان است، الگوي رفتاري ديگر افراد جامعه بویژه محرومین قرار گيرد، بطوري كه دامنه اين ضعف را گسترش دهد. بنابراین به این دیدگاه اعتقاد راسخ یافتیم که کار خیر تنها در سیرکردن شکم گرسنگان نیست؛ چه بسا افراد ثروتمندی که بیش از گرسنگان، نیازمند دست یاری هستند، چرا که نیازمندی آنان با چشم سر قابل رويت نیست!؟

بديهي است با پذیرش چنین واقعیتی، ارتقاء آگاهی و معنویت جامعه، از اهميت و اولويت بيشتري برخوردار است. در نتیجه با اين اعتقاد كه بانوان اولين مربيان انسان و پرورش دهندۀ نسل‌هاي آينده هستند، تصميم بر آن گرفتيم كه جلساتي فرهنگی را در منزل ترتيب دهيم و خانم‌هاي آشنای خود را دعوت كنيم. اين حركت الهي در روز 12 ارديبهشت سال 1375 «روز معلم» در منزل شخصي اين حقير آغاز گرديد و از همان جلسه اول از كليه افراد خواسته شد مطالعه كنند و نتايج مطالعه‌شان را براي ديگران نقل كنند تا شايد نشست‌هاي سنتي تغيير یافته و زمينه رشد و آگاهي بانوان جامعه فراهم شود. از آنجايي كه حركت از ما و بركت از خداست، اين حركت اندك به بركت الهي توانست گسترش اين چنيني يابد. در پنج سال اول كليه فعاليت‌هاي انجمن در منزل صورت پذيرفت و كم‌كم اين فعاليت توسعه و گسترش يافت و تا كنون با بسیاری از طرح‌ها و اقدامات ابتکاری، از يك حركت كوچك به يك انجمن اجتماعي متشكل و سازمانی مردم نهاد تبديل گرديده است. اميد است كه در آينده‌اي نزديك اين اقدام خداپسندانه و انسان‌دوستانه توسعه‌اي جهاني يابد و همه ما به این باور برسیم که فقر تنها در شکم گرسنه خلاصه نمی‌شود، و باید اقدامات زیرساختی‌تری انجام داد.

انجمن راه به زيستن با اعتقاد به ديدگاه توسعه انساني از آغازين سال هاي تأسيس تا به اكنون براي افراد جامعه به خصوص بانوان كه تربيت‌كنندۀ نسل‌هاي آينده مي باشند، با هزینۀ شخصی، سرمايه‌گذاري نموده و با اتخاذ شيوه‌هاي گوناگون به استخراج معادن درون هر يك از اعضای خود مشغول است. من اعتقاد دارم كه انسان ها همچون صدفي مي باشند كه اگر ذره اي در درون خود بيابند مي توانند آن را به مرواريدي بدل سازند و رضاي الهي را در اين مي‌دانم كه ذرات و دانه‌هاي خير و خوبي را بايد پراكنده ساخت تا گوهر درون انسان‌ها به تلالؤ درآيد.

مهناز احمدی مقدم